جدول جو
جدول جو

معنی دار گرم - جستجوی لغت در جدول جو

دار گرم
فلفل سیاه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دم گرم
تصویر دم گرم
بیان گیرا، سخنی که در شنونده اثر کند، آه گرم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از داروگر
تصویر داروگر
داروساز، داروفروش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دسی گرم
تصویر دسی گرم
واحد اندازه گیری جرم، معادل یک دهم گرم
فرهنگ فارسی عمید
(رُ فَ رَ)
محله ای در مشرق شهر بغداد، بالای بازار یحیی. فرج نام یکی از غلامان حمدونه بنت غضیض است که از کنیزکان رشید بوده و از او فرزندی آورده است. دار فرج از بناهای استوار کرانۀ دجله بوده است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(دِ گِ رَ)
یک دهم گرم. عشر گرم
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ گَ)
دهی است از دهستان ریمله بخش حومه شهرستان خرم آباد. واقع در 6هزارگزی شمال باختری خرم آباد و 12هزارگزی شمال خاوری راه شوسۀ خرم آباد به کرمانشاه، با 120 تن سکنه. آب آن از چشمه ها و راه آن مالرو است. ساکنین آن از طایفۀ بیرالوند میباشند
لغت نامه دهخدا
(گِ)
همان دارابگرد است و گرد به معنی شهر است یعنی شهر دارا. (فرهنگ لغت شاهنامه ص 126). ’شهری است خرم و آبادان و بسیار خواسته و هوای بد، به ناحیت پارس. و از وی مومیائی خیزد که بهمه جهان جایی دیگر نبود. و اندر نواحی وی کوههاست از نمک سپید و سیاه و سرخ و زرد و هر رنگی...’. (حدود العالم)
لغت نامه دهخدا
(رِ ضَ)
دارالضرب. ضرابخانه. میخکده:
مفلسان گر خوش شوند از زر قلب
لیک او رسوا شود در دارضرب.
مولوی. رجوع به دارالضرب شود
لغت نامه دهخدا
(دِ گَ)
بادی مانند سموم که بعض میوه ها را تباه کند: خیارها را باد گرم زد. بادی حار که صیفی را تباه کند. هوف (ه/ هو) . سهام. باد سموم. حرور. (منتهی الارب) (ترجمان القرآن) : بارح، باد گرم تابستان. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء). مذبله، باد گرم پژمرده کننده گیاه. (منتهی الارب). رجوع به بادزدگی و باد زدن شود، در اصطلاح سالکان، عبارت ازنفس روحانی است، زیرا که روح طرف راست است و در شرح مخزن میگوید باد بهار اوست. (آنندراج) :
باد یمانی بسهیل نسیم
ساخته کیمخت زمین را ادیم.
نظامی.
سنگ و گل را کند از یمن نظر لعل و عقیق
هرکه قدر نفس باد یمانی دانست.
حافظ.
و رجوع به باد شود
لغت نامه دهخدا
(رِ شَ)
خایه. بیضه:
بجائی شد و خایه ببرید پست
برو داغ بنهاد و او را ببست
بخایه نمک بر پراکند زود
بحقه درآکند بر سان دود
هم اندر زمان حقه را مهر کرد
بیامد خروشان و رخساره زرد
بدو شاه گفت اندرین حقه چیست ؟
نهاده برین بند بر، مهر کیست ؟
بدو گفت آن خون گرم من است
بریده ز بن بار شرم من است
سپردی مرا دختر اردوان
که تا بازخواهی تن بی روان
نکشتم که فرزند بد در نهان
بترسیدم از کردگار جهان
نجستم بفرمانت آزرم خویش
بریدم هم اندر زمان شرم خویش
بدان تا کسی بد نگوید مرا
ز دریای تهمت بشوید مرا.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
تصویری از کار گری
تصویر کار گری
عمل و شغل کارگر، تاثیر اثر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دکا گرم
تصویر دکا گرم
وزنی است معادل ده گرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دسی گرم
تصویر دسی گرم
یک دهم گرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داروگر
تصویر داروگر
داروساز داروفروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داروگر
تصویر داروگر
((گَ))
داروساز، داروفروش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دسی گرم
تصویر دسی گرم
((دِ. گِ رَ))
یک دهم گرم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دکا گرم
تصویر دکا گرم
((دِ. گِ رَ))
وزنی است معال ده گرم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دل گرم
تصویر دل گرم
Hearty
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دل گرم
تصویر دل گرم
chaleureux
دیکشنری فارسی به فرانسوی
فلفل درختی از تیره ی ال
فرهنگ گویش مازندرانی
خزه ای که بر ساقه ی درخت روید
فرهنگ گویش مازندرانی
برف روی درخت
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از دل گرم
تصویر دل گرم
сердечный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دل گرم
تصویر دل گرم
herzlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دل گرم
تصویر دل گرم
сердечний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دل گرم
تصویر دل گرم
serdeczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دل گرم
تصویر دل گرم
热情的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دل گرم
تصویر دل گرم
caloroso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دل گرم
تصویر دل گرم
cordiale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دل گرم
تصویر دل گرم
cordial
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دل گرم
تصویر دل گرم
hartelijk
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از دل گرم
تصویر دل گرم
ramah
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از دل گرم
تصویر دل گرم
दिलदार
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از دل گرم
تصویر دل گرم
חמים
دیکشنری فارسی به عبری